درسال خشک سالی در زابل پدید آمد برعکس خشک سال. وبا و طاعون هم در زابل آن دوران نمایان گشت و باعث از بین بردن بسیاری از انسانها شد کجا بهداشت کجا رسیدگی بود راوی سر گذشت روزگار ما اشک می ریخت و می گفت خدایتان را هزار مرتبه شکر کنید بالاخره خانمی دریکی از محلات زابل بی فرزند است و از بس که هرکس به حال خودش گرفتار بود این خانم فراموش شده بود شبش این خانم توسل پیدا می کند به پیامیبر و ائمه اطهار خیری در تهران در عالم رویا این خانم و شهر و محله اش را در خواب مبیند به همان آدرس دریافت شده در عالم رویا به زابل می آید و آخرین لحظات که خانم نفس های آخررا داشت این خیر باعث نجات او میشود این روایت توسط حاج شیخ ملا محمد کیخا یکی از رو حانیون قدیمی برای مادر و مادر بزرگمان روایت شده است
درباره این سایت